]چهارشنبه سوري92
اين اولين چهارشنبه سوري بود كه عزيزم تجربه ميكردي. يعني بابا مجتبي رفت مقداري مواد لازم براي چهارشنبه سوري گرفت و رفتيم توي كوچه جلوي خونه با اهالي خونه جديد مراسمي برگزار كرديم ديدني. سرويس مبلمان آتيش زديم. تازه نميدوني چه دانسي دادي كه همه همسايه كلي برات دست ميزدن.رقص پائي كردي ديدنييييي.
عزيز دلم، تو اين عكس بهت گفتم دست به سينه بشين بعد فورا اينطوري نشستي منم ازت يه عكس قشنگ گرفتم.
اسم دوستات از چپ به راست: طاها-باران-آتنا و آخري هم كه خود روژان منه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی